شب يازدهم محرم


كربلا تاريك و سرده
بيابون پر نامرده

ببينيد رباب خسته
پي اصغرش مي گرده

خيمه ها مي سوزد امشب
سينه ها در تاب و در تب

كربلا دود است و آتش
اي امان از دل زينب

كودكان در دشت و صحرا
پا برهنه ، زار وتنها

اشك مي ريزند و گويند
آه بابا آه بابا

آن طرف طفلي نشسته
خار در پايش شكسته

دختري با ضرب نيزه
دست و بازويش شكسته

آن طرف راه گلي را
دشمن سركش گرفته

صورتش نيلي ز سيلي
دامنش آتش گرفته

اين طرف جلاد مردي
مشت او پر گوشواره

اين طرف مردي شتابان
روي دوشش گوشواره

آن طرف طفلي هراسان
دست بر گوشش گرفته

دستمالي را كنار
لاله ي گوششش گرفته


 



موضوعات مرتبط: شب شام غریبان

برچسب‌ها: شب يازدهم محرم
[ 4 / 9 / 1391 ] [ ] [ مهدی وحیدی ]
[ ]
صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 62 صفحه بعد